۲- مشکلپسندی
یکی از اموری که برای بسیاری، مسئلهآفرین است و موجب ترک ازدواج و مشکلات زناشویی پس از ازدواج میشود، مشکلپسندی و وسوسه در انتخاب همسر، یا نگهداری همسر است. گاه، این مسئله از ناحیه زن است، گاه از ناحیه مرد است، گاه ناحیه هر دو و گاه به اقوام همسران (بهخصوص مادر شوهر و خواهران شوهر) مربوط میشود.
انگیزه این دسته از افراد، گاهی از اینروست که یگانه هدف آنها از ازدواج، جمال و زیبایی ظاهری است. از اینرو دختران یا زنان عرضهشده را به خاطر قیافهشان نمیپسندند و یا دختران و زنان، خواستگاران را از نظر جمال و قامت نمیپسندند.
گاهی از نظر جمال میپسندند؛ ولی میگویند: خانواده او به ما نمیخورد. او کفو و همتای ما نیست.
درست است که ازدواج، یک پدیده اجتماعی مهمی است و نباید در راه اقدام به آن، بیگدار به آب زد؛ زیرا مسئله شریک زندگی تا آخر عمر در میان است و باید با چشمی باز و تحقیقی کافی، به آن اقدام نمود. مثلاً با اینکه نگاه به بدن نامحرم، جایز نیست؛ ولی مردی که قصد ازدواج با زنی را دارد، برای او جایز است، به صورت و دو دست و مو و سایر زیباییهای او نگاه کند و اگر با یک نگاه و دو نگاه، به خوبی به حال زن اطلاع نیافت، باز، نگاه کند تا اطلاعش کامل گردد[1] و برای زن یا دختر رواست که ظاهر سیمای مرد را نگاه کند.
شخصی از امام باقر(ع) پرسید: مردی که قصد دارد با زنی ازدواج کند، آیا برای او رواست به آن زن نگاه کند؟
امام باقر(ع) در پاسخ فرمود: آری؛ چرا که میخواهد با هزينه سنگین به آن اقدام نماید.[2] (پس نباید کورکورانه باشد).
ولی در عین حال، مشکلپسندی به بهانههای غیرمنطقی نباید در میان باشد وگرنه توفیق به دست نمیآید.
در مجموع باید گفت: مشکلپسندی، علل مختلف دارد:
الف – آنان که مشکلپسندی آنها در رابطه با قامت و زیبایی و یا مال و ثروت است، باید توجه کنند که هدف اصلی و منطقی باید دین و اخلاق باشد، نه مال و جمال.
رسول اکرم(ص) فرمود: کسی که در ازدواج، هدفش تنها زیبایی است، به این هدف نخواهد رسید و کسی که هدفش ثروت است، خداوند او را به همان ثروت وا میگذارد (و ثروت عامل نجات او نخواهد شد):
«فَعَلَيْكُمْ بِذاتِ الدّينَ»؛
«بنابراین بر شما باد که همسر دیندار را برگزینید».[3]
امام صادق(ع) فرمود: هرگاه، مردی با زنی به خاطر جمال یا ثروت زن ازدواج کند، خداوند او را به همان جمال و ثروت وا میگذارد (از خیر و برکت دیگر زن، بهرهمند نمیشود و اگر به خاطر دین، با او ازدواج کند، خداوند جمال و زیبایی را به او خواهد داد.[4]
در مورد انتخاب شوهر نیز، آنچه باید هدف اصلی قرار گیرد، دین و اخلاق اوست.
امام علی(ع) فرمود: رسول اکرم(ص) میفرمود: هرگاه خواستگاری آمد که دین و اخلاق او را میپسندید، جواب مثبت به او بدهید.
عرض کردم: گرچه از نظر نسب، در طبقه پایین باشد؟
فرمود: آری، اگر دین و اخلاق را پسندیدید به او همسر بدهید وگرنه فتنه و فساد عظیم، در زمین رخ میدهد.[5]
على بن اسباط، یکی از بزرگان اصحاب امام باقر(ع) بود. او در مورد ازدواج دخترانش، نامهای برای آن حضرت نوشت و گفت که شوهرانی مثل خودم ( که زندگی خوبی داشته باشد) نمییابم، چه کنم؟
امام باقر(ع) در پاسخ نوشت: مقصود تو را فهمیدم. شوهری مانند خودت نمییابی؛ ولی در اینباره، کار را به تأخیر نینداز؛ زیرا رسول خدا (ص) فرمود: هرگاه شخصی که از دین و اخلاق او راضی هستید، به خواستگاری آمد، همسر به او بدهید وگرنه فتنه و فساد بزرگ رخ میدهد.[6]
باید توجه داشت که:
اولاً جمال و مال همیشگی نیست؛ زیرا همه چیز در حال تغییر است و ثانیاً آنچه پایدار است و روح و روان انسان را نوازش میدهد، دین و اخلاق همسر است که در این صورت، همین آرامش و زندگی سالم، میتواند پایهای برای کسب ثروت باشد و طراوت و نشاطی بسیار لطیف و زیبا بهتر از زیباییهای ظاهری، به زن و شوهر ببخشد.
ب - مشکلپسندی بعضی به خاطر همتایی و شخصیّت اجتماعی ظاهری است. افرادی هستند که همسر دلخواه را پیدا میکنند؛ ولی میگویند او «كفو» یعنی همتای ما نیست و به خاندان ما نمیخورد؛ زیرا مثلاً دارای فامیل نیست و یا در فلان نژاد است.
اینگونه فکر نیز غیرمنطقی و غلط است؛ زیرا انسانیّت و شرافت انسان به علم و کمالات معنوی او بستگی دارد. نژاد و فامیل و امتیازات ساختگی دیگر، هیچ کدام ملاک برتری نخواهد بود.
همتای یک مرد مسلمان، زن پاکدامن است. با ظهور اسلام، آنچه در زمان جاهلیّت، ناپسند شمرده میشد، پسندیده گردید. اسلام قلم بطلان بر روی تبعیضات نژادی کشید.
امام صادق(ع) فرمود: رسول خدا(ص) دخترعمویش به نام «ضباعه» دختر زبیر بن عبدالمطلب را همسر مقداد بن اسود قرارداد و با این کار خواست، امر ازدواج آسان گردد و از سطح طبقهبندی، پایین آید و مردم همین شیوه را از آن حضرت پیروی کنند و بدانند که:
«إِنََّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَاللهِ أَتْقَاكُمْ»؛[7]
«همانا گرامیترین شما در پیشگاه خدا پاکترین شما است».
طبق روایت دیگر، هنگامی که ازدواج ضباعه با مقداد، تحقق یافت، عدهای از بنیهاشم نزد پیامبر(ص) آمده، در اینباره انتقاد کردند.
رسول اکرم (ص)فرمود: :
«إِنِّي إِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ تَتَّضِعَ الْمَنَاكِح»؛
«همانا من خواستم بلندپروازی در ازدواجها را به پایین بکشم».[8]
در نقل دیگر آمده، پیامبر(ص) فرمود: من زید بن حارثه را همسر زینب (دخترعمهام)، دختر جحش، قرار دادم و همچنین ضباعه، دختر زبیر بن عبدالمطلب را همسر مقداد نمودم:
«لِيَعْلَمُوا أَنَّ أَشْرَفَ الشَّرَفِ اَلْإِسْلاَمُ»؛
«تا مردم بدانند که برترین شرافتها، ملاک قرار دادن اسلام است».[9]
سنّتشکنی پیامبر(ص)
در زمان جاهلیّت، سنّتهای غلطی وجود داشت که در رگ و پوست وجود مردم آن زمان، ریشه دوانیده بود. یکی از آن سنّتهای غلط این بود که ازدواج شخصی که سابقه غلامی داشت، با زنی آزاد از خاندان سرشناس و معروف را هرگز روا نمیدانستند. همچنین ازدواج مرد شریف از خاندان معروف را با همسر طلاق داده شدهی آنکه برده یا سابقه بردگی دارد، روا نمیدانستند.
پیامبر اسلام (ص) برای ریشهکن کردن این سنّت غلط و اجرای دستور اسلام که میزان همتایی، دین و کمال است، نه حسب و نسب، عملاً وارد صحنه شد.
زید بن حارثه، غلام پیامبر(ص) بود. پیامبر(ص) او را آزاد کرد و زینب، دخترعمهاش[10] را همسر او گردانید.
پس از مدّتی بر اثر ناسازگاری، زید او را طلاق داد، آنگاه پیامبر(ص) (با آن مقام و عظمت) با زینب - که همسر طلاق داده شدهی غلام آزاد شدهاش بود - ازدواج کرد[11] که در قرآن، در آیات ۳۶ تا ۳۸ سوره احزاب به این مطلب اشاره شده است.
گر چه این مطلب، در برابر جوّسازان ناآگاه و مغرض، کار دشواری بود؛ ولی برای آنکه پیامبر(ص)، سنّتهای باطل را بشکند، عملاً وارد صحنه گردید و اعلام کرد که تبعیضات و امتیازات زمان جاهلیّت، باطل است و هر فرد مسلمان، همتای مسلمان دیگر است و ملاک برتری، تقواست نه حسب و نسب.
ضمناً ازدواج پیامبر(ص) با زینب، شکست زینب در ازدواج را جبران کرد.
در عصر جاهلیّت، هیچ زن باشخصیّت و سرشناسی حاضر نبود با بردهای ازدواج کند؛ هر چند او دارای ارزشهای والای انسانی باشد. همچنین هیچ شخصیّتی حاضر نبود با همسر مطلقه بردهاش، ازدواج نماید. تزویج نمودن زینب به زید، توسط پیامبر(ص) و سپس ازدواج خودش با زينب بعد از طلاق، دو سنّت باطل رایج در جاهلیّت را در هم شکست.[12]
پینوشتها:
[1] عروة الوثقی، ص ۶۲۵ (في مستحبّات النّكاح، مسئله ۲۶).
[2] وسائلالشیعه، ج ۱۴، ص ۵۹.
[3] وسائلالشیعه، ج ۱۴، ص ۳۱.
[4] فروع کافی، ج ۵، ص ۳۳۳.
[5] وسائلالشیعه، ج ۱۴، ص ۵۲.
[6] وسائلالشیعه، ج ۱۴، ص ۵۱.
[7] حجرات، ۱۳.
[8] وسائلالشیعه، ج ۱۴، ص ۴۷.
[9] بحار، ج ۱۰۳، ص ۲۶۵.
[10] زینب، دختر جحش، مادرش اميمه، دختر عبدالمطلب بود. بنابراین دخترعمّه پیامبر(ص) بود.
[11] مجمعالبیان، ج ۸، ص ۳۵۹.
[12] توضیح این مطلب، در تفسیر نمونه، ج ۱۷، از صفحه ۳۱۶ تا ۳۲۹ آمده است.